طلسم و گرونی و شعر.............

سلام:
امروز بالاخره طلسم شکست و ما یه ذره رفتیم سر کار، با اینکه می دونستم هنوزم خبری
نیست، ولی دیدم از تو خونه موندن بهتره، ختم کلام بازار خفن کساد شده، مردم اصـلآ دل
و دماغ کار کردن ندارند.
با این وضعیتی که درست کردن(گرونی،تورم،دزدی)دیگه حالی واسه ملت نمونده، هر کــس
رو که میبینی، یه جوری داره از این اوضاع میناله، بابا یه نفر تو این مملکت نیست، به فکــر
این ملت بیچاره باشه!!!!!(امرآ)

این وبلاگم برایه خودش عالمی داره، روزی نیست که با چیز و شخص جدیدی آشنا نشــی
اینا رو گفتم، که یه دوست خوب رو معرفی کنم. این پریسا خانوم ما کارش خیلی درستــه
من که با نوشته هاش حال کردم، شما رو نمیدونم.

این شعر رو هم یکی از دوستان عزیز زحمت و در اختیار من گذاشت.

شعری از سپهر سهرابی!

اهل حمامم
پوستم مهتابی ست
چشمهایم آبی ست
پدرم دلاک است
سر طاسی دارد
لُنگ می اندازد
شامپو مصرف کرد
کله اش هی کف کرد
و سپس مویش ریخت
و چه اندازه سرش براق است !
حرفه ام دلاکی ست
هدف من پاکی ست
می نشیند لب سکو آرام
یک نفر با احساس و تصور کرده ، خوش پر و پاست !
کودکی را دیدم، می دود در پی صابون و لگن
مشتری های عزیز
لگن خاصره تان سالم باد!
رخت ها را نکنید
آب مان بند آمد !!!

برمیگردم........................

نظرات 2 + ارسال نظر
شادی پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 01:26 ق.ظ

سلام..قابل نداشت

سپهر سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 03:35 ب.ظ http://WWW.SEPEHR90.PERSIANBLOG.COM

بابا دمت گرم سپهر سهرابی که منم .......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد