آخ دلم گرفته...




  سلام:

ما یه بار نظرخواهی نذاشتیم، همه ازمنون ایراد گرفتند، آخه من نمیدونم
اگه آدم بخواد، با زبون بی زبونی یه چیزی به کسی بگه باید چی کار کنه؟

و هـمچنان از حال روز خوشی بر خوردار نیستـم، این شعر رو میذارم اینجا
به ۲ دلیل: چون هم با حال و روزم همخونی داره، و اینکه دلیل دوم رو فعلآ
بیخیال، شاید خودتون فهمیدید...

دلم گرفت ای هم نفس ـ پرم شکست تو این قفس
تو این غبار، تو این سکوت ـ چه بی صدا، نفس نفس

از این نا همهربونی ها، دارم از غصه می میرم
رفیق روز تنهایی، یه روز دستاتو میگیرم

تو این شب گریه می تونی ـ پناه هق هقم باشی
تو ای هم زاد هم خونه ـ چی میشه عاشقم باشی

دوباره من، دوباره تو، دوباره عشق، دوباره ما
دو هم نفس، دو هم زبون، دو هم سفر، دو هم صدا

تو ای پایان تنهایی، پناه آخر من باش
تو این شب مرگی پائیز، بهار باور من باش

بذار با مشرق چشمات ـ شبم روشن ترین باشه
می خوام آیینه خونه ـ با چشمات هم نشین باشه

دلم گرفت ای هم نفس ـ پرم شکست تو این قفس
تو این غبار، تو این سکوت ـ چه بی صدا، نفس نفس
ترانه سرا: اهورا...تقدیم به تو که بهترینی

جام ملتهای آسیا شروع شده، و شگفتیها از بازی اول تا الان
کماکان ادامه دارد...اینم سایت رسمی آشغالشون...
برمیگردم...

دیالوگ...




X: الو سلام
Y: علیک سلام
X: زنگ زدم یه خواهشی کنم...
Y: بفرمائید...
X: لطف کن، دیگه به من زنگ نزن...
Y: آخه بگو واسه چی؟
X: از آدمایی مثل تو حالم بهم میخوره...
Y: مگه من چی کار کردم؟!
X: تو خودت، نیازهات و چیزهای که میخوای برات مهمه، و هر وقت کمبودی
    درش حس کـنی یادی از من میکـنی، و من به هیچ وجه به همچین آدمی
    احتیاج ندارم...
Y: یعنی تو  اینجوری فکر میکنی...
X: الان دیگه فکر نمیکنم، مطمئنم...
Y: باشه خداحافظ...
X: خدانگهدارت...

برمیگردم...

امان از دست این دل...



        سلام:

وای چه بارون دلی میاد...دلم میخواد برم بیرون تو خـیابون مـثل موش آب
کشیده شم...دلم میخواد مثل قدیما تو خیابون پشتک بزنم...دلم میخواد
ماشین هایی که از کنـارم رد میـشن، یه حالـی بهـم بـدن حسابی خیسم
کنن...اصلآ دلم میخواد تو این هـوا با یاشـا، شهـاب، فرشـاد و مهدی، برم
شمال،مثل همون سالی که الکی الکی سر از چالوس در آوردیم...خلاصه
دلم خیلی چیزا میخواد...جو منو بد گاز گرفته...یکی منو بگیره...
برمیگردم...