خدا رو چه دیدی شاید خوند...



چرا آدم بعضی روز ها غصه اش میگیره؟! حس هیچی رو ندارم...دوست دارم تو تنهاییم
آهنگهای غمگین گوش بدم...اصـلآ دوست ندارم با کسی حـرف بزنم...این جور وقت ها
میخــوام تو یه کلــبه خوشــگل، وســط یه جنگــل که هــیچ سکنه ای نــداره باشـم...به
هر چیـز که از این زندگــی حقــم هست و ندارم فکر کنم...و بدونم گناهـم چی بـوده که
اونها رو نـدارم، یا چرا باید از دستش میـدادم...آخه خدایش وقتی فکـر میکنــم، میبینــم
به هیچکس بدی نکردم...حق هیچ کس رو نخوردم...همه بهم میگن آزمایـش خداســت
...چرا هر چی آزمایش سخته مال ماست...خدا جون کی این آزمایشات تمـوم میشه...
به بزرگی خودت قسـم، بابا گنـاه دارم...نمیـخوام تو کـارت دخالـت کنـم...اصـلآ من سگ
کی باشــم که بخـوام تو کـارت دخالـت کنــم...ولی به جلال و جبروتـت قسم، یه ذره کم
آوردم...التــماست میکنــم کمکــم کن، بهـم رحـم کن...دلـم رو شاد کن...بنظرتون خدا
وبلاگ منو میخونه؟ کاش بخونه شاید دلش واسم سوخت...

با این تفاسیر، تا اطلاع ثانوی از خوندن وبلاگ دوستان گلم معذورم...نذارید بحساب بی 
معرفتی...
برمیگردم...