سلام:

بعد از جدایی، ۲۹۴ روزه من و وبلاگم(۲۶ آبان رو فاکتور بگیرید)، باز دوباره برگشتم. تو این
مدت روزهای کاملآ  یکنواختی رو سپری کردم. کم کم با مشکل حرکتــیم هم کنار اومدم.
شایان ذکر است که، هنوز هم نفهمیدن مشکل من کجاست. البـته با اینکه بد افکارم رو
به هم ریخته، ولی دارم به این وضعیت عادت میکنم.
سال ۸۲ بدترین سال، تو این ۲۳ سال زندگیم بود، فقط دعا میکردم، سال تموم بـشه،به
امید حداقل یه سال بهتر، که بازم خوردیم به تیر دروازه،در واقع میگن سالی که نـکوست
از بهارش پیداست. تو این گیر و دار که من دنبال سال خوب بودم، پدر بزرگم سکتـه کرد ،
الان هم با وضعیت نچندان جالبی گوشه بیمارستان افتاده، حال همگیمون رو گرفته، این
هم از شانس خوب ماست. فقط خدا کنه زمین گیر نشه، دعا کنید.
                                         کی سال ما میشه خدا؟
راستی اینجا هم با کمک یاشا راه افتاد، دمت گرم آقا یاشا. 

    برمیگردم......... 

برگشتم

   سلام:

من بزودی با تغییرات کلی برمیگردم.